این دستبافته بیشتر برای چوپانها بافته میشود تا نمک موردنیاز گلههایی که به کوه و صحرا میبرند را همراه داشته باشند. چوبان نمکدان را بر دوش خود حمل میکند و گهگاه مشتی از آن را روی صخرهای در نزدیکی گله میریزد تا دامهایی که به آن نیاز دارند، با زبان زدن به آن نیاز بدنیشان را تامین کنند. مناطقی که نزدیک شورزارها است و یا آبوهوا و علوفه آن طوری است نیاز به نمک دستی برای دام نیست، نمکدان چوپانی هم وجود ندارد. علاوه بر این، نمکدان مصرف خانگی هم دارد. بیشتر عشایر، ذخیره نمک خود را در این نمکدانهای دستبافت میریزند و آن را به گوشهای از چادر در نزدیکی محل طباخی میآویزند تا هنگام پختن غذا یا نان از آن استفاده کنند.
نمکدان چه مصرف خانگی داشته باشد و چه چوپانی، همیشه از یک گلوگاه و یک بدنه تشکیل شده است. بدنه محل ذخیره نمک و گلوگاه برای جلوگیری از ریختوپاش آن است.کوچکی و بزرگی نمکدان به کوچکی و بزرگی رمه بستگی دارد. همچنین برای چوپانهایی که گلهها را به دوردست می برند و گاه هفتهها و ماهها را در ارتفاع کوهها به سر میبرند، نمکدانهای بزرگتری بافته میشود. این دستبافتهها کار زنان عشایری و روستایی است. احساس این بافندگان به چوپانان عزیز خود که معمولا از فرزندان، برادران یا شوهرانشان هستند، به خوبی در کارهایشان پیدا است. به نظر میرسد بافندگان نمکدانهای چوپانی تمامی هنر و مهارتشان را روی این تکههای کوچک و دلپذیر میآورند، به حدی که برخی از آنها شاهکارهایی از هنرهای عشایری هستند.
تقریبا تمام عشایر ایران جز ترکمنها، نمکدان عشایری میبافند. در هیچ کشور دیگری نمکدان عشایری به شکل نمکدانهای ایران دیده نمیشود. از ترکیه علیرغم سنت دیرینه بافندگیاش و تنوع در عشایر، هیچ نمکدانی به دست نیامده. فقط چند نمکدان در قفقاز دیده شده و بلوچهای افغانستان و پاکستان، در آن طرف مرزهای ایران، نمکدانهایی شبیه به نمکدانهای بلوچ ایرانی بافتهاند.
نمکدانهایی که در خارج از مرزهای امروز ایران دیده میشوند را باید متاثر از فرهنگ ایران دانست چون بسیاری از این مناطق روزگاری جزوی از خاک ایران بودهاند.